ازامامزادگان دیگری که در قسمت شمال شرقی صحن حضرت عبد العظیم حسنی علیه السّلام مدفونند و بقعه و بارگاه مرتبی نیز دارند ، امامزاده طاهر علیه السّلام می باشد .
امامزاده طاهر از نوادگان امام سجّاد علیه السّلام در شهرری مدفون است و همه روزه هزاران نفر از راه دور و نزدیک به زیارتش تشرّف پیدا می کنند .
رازی در کتاب زندگانی حضرت عبد العظیم علیه السّلام در خصوص این امامزاده می نویسد :
« امامزاده طاهر از جمله علما و مصنفین اوایل قرن چهارم هجری بوده و در شهرری وجهه و شخصیت تامی داشت و رتق و فتق امور اهالی ری به دست با کفایت او بود ، وی سیّدی بزرگوار و جلیل القدر بوده و دارای کرامت می باشد و در بزرگی مقام و جلالت قدر و عظمت شان او همین بس که پس از گذشت هزار سال در موقع بنای گنبدش قبرش نبش شد ، و بدن شریفش را که ابدا تغییری در آن صورت نگرفته بود سالم یافتند ؛ گویا خوابیده است .
نسب شریف امامزاده طاهر علیه السّلام
نسب شریف امامزاده طاهر علیه السّلام با هشت واسطه به امام زین العابدین علیه السّلام می رسد که بدین کیفیت می باشد : طاهر بن محمّد بن محمّد بن حسن بن حسین بن عیسی بن یحیی بن حسین بن زید بن امام زین العابدین علیه السّلام .
اجداد امامزاده طاهر ، همه از بزرگان و مجاهدین اسلام و شیعه می باشند .
قدیمی ترین مدرک و سندی که به مدفون بودن این امامزاده در شهرری و ورودش به این شهر اشاره می کند ، مولف کتاب منتقله الطالبیه از نسابه قرن پنجم ، علّامه ابی اسماعیل ابراهیم بن ناصر ابی طباطبا است که می نویسد :
« از کسانی که وارد ری شدند ، جناب امامزاده طاهر فرزند ابی طاهر محمّد مبرقع بن الحسن بن الحسین مبرقه بن عیسی بن یحیی بن الحسین بن زید الشهید است و تداوم نسل او از شخصی به نام مطهّر است که نام مادرش زینت دختر ابی عماره بود . »
مرحوم ملا باقر کجوری مازندارنی در کتاب جنه النعیم به نقل از ابونصر بخاری مولف کتاب سر الانساب می نویسد : « این بزرگوار ( امامزاده طاهر ] از کسانی است که به شهرری وارد شد و او را پسری به نام مطهّر بود و نسب او را به حضرت علی بن الحسین علیه السّلام می رساند .»
آیا فرزند امامزاده طاهر علیه السّلام در کنار وی مدفون است ؟
درباره زندگانی امامزاده طاهر ، هیچ گونه مدرک و مستندی که بتواند شخصیت والای آن حضرت را کاملا معرّفی کند در دست نیست ، و از کیفیت ورود و دلایل هجرت و اولاد و خصوصیات دیگر وی مدارک و ماخذ مربوطه سخنی به میان نیامده است .
با قراین موجود ، احتمال داده می شود که وی ، در نیمه نخست قرن چهارم هجری با پدر بزرگوارش محمّد ابوطاهر ، به شهرری هجرت کرد و در آنجا ساکن شد .
مسلم این است که اجداد امامزاده طاهر ، همه از علما ، شهدا ، فقها ، نقبا و قضات بلاد اسلامی بوده اند .
همچنین آن طوری که از تاریخ به دست می آید امامزاده طاهر و پدر بزرگوارش ، از علما و عابدان زمان خود بود و رتق و فتق امور اهالی ری به دست با کفایت ایشان انجام می شد .
اما مسئله ای که موجب شد بحث فوق را عنوان کنیم این بود که یکی از نویسندگان معاصر در کتاب خود قائل شده است که فرزند امامزاده طاهر در کنار پدر مدفون است که علی التحقیق اصلی ندارد .
زیرا نسابه قرن پنجم علّامه ابی اسماعیل ابراهیم بن ناصر بن طباطبا در کتاب منتقله الطالبیه تنها به این نکته اشاره می کند که از امامزاده طاهر یک پسر به نام مطهر باقی مانده و مادرش زینب دختر ابی عماره است .
این جمله دلالت بر مدفون بودن فرزند امامزاده طاهر در حرم کنونی ندارد ، بلکه با بودن بقعه ای در حوالی تهران به نام « امامزاده مطهر » معلوم می گردد که وی در بقعه ای مذکور مدفون است نه در کنار پدر .
مدارک ذیل ثابت می کند که مطهر فرزند امامزاده طاهر است :
علاوه بر کتاب منتقله الطالبیه مرحوم ملا باقر کجوری مازندرانی رحمه الله در کتاب جنه النعیم به نقل از ابی نصر بخاری در کتاب سر الانساب می نویسد : « این بزرگوار ( امامزاده طاهر ) از کسانی است که در شهرری وارد شد و او را پسری به نام « مطهر » بود .
ابن طقطقی ، نسابه قرن هفتم با جمله « لهم اعقاب بالری و دمشق و ... » تایید کرده است که بعضی از فرزندان محمد ابو طاهر در ری سکنی گزیده و از آنان اعقابی مانده است .
در کل می توان چنین ابراز نمود که ، فرزند امامزاده طاهر ، مطهر نام داشته و مادرش زینب دختر ابی عماره بود ، و وی نیز مانند پدر از علما و بزرگان شهرری محسوب می شد، و علی التحقیق در کنار پدر خود مدفون نمی باشد، بلکه بقعه ای که دراطراف تهران نورافشانی می کند ، از آن سید جلیل القدر می باشد .
ذکر کرامتهایی از امامزاده طاهر علیه السّلام
کرامت 1
مسعود میرزا معروف به ظل السلطان فرزند ناصر الدین شاه قاجار ، که در اصفهان حکومت مستقلی داشت ، برای زیارت حضرت سلطان علی فرزند حضرت امام باقر علیه السّلام برادر امام صادق علیه السّلام و معروف به امامزاده قالی شوران یا مشهد اردهال که در هفت فرسخی کاشان واقع است ، می رود و از تولیت آن درخواست می کند که راه و در سرداب را به او نشان دهد تا برود و بدن آن حضرت و یارانش را که به دست دشمنان دین و اهل بیت علیه السّلام شهید شدند زیارت کند .
به ظل السلطان می گویند : ما مکرّر شنیدیم که هر که به سرداب برود و بدن ها را ببیند ، نابینا و کور می شود .
او اصرار می کند و می گوید این حرف ها خرافی است . چون با استبداد او روبه رو می شوند راه سرداب را به او نشان می دهند ، او متهورانه پایین رفته و مشاهده می کند که تابوت هایی روی هم قرار دارد . پس یکی از آنها را باز نموده و می بیند که ترو تازه است .
ترس و وحشت بر او غالب می شود و تصمیم می گیرد از سرداب بیرون بیاید اما چشمش جایی را نمی بیند . به هر زحمتی است از آن مکان بیرون می آید و به اصفهان می رود و اطبا را جهت مداوا احضار می نماید ولی همه آنها اظهار یأس می نمایند . به ناچار به تهران آمده و در آنجا هم نتیجه ای عایدش نمی شود ، لذا به فرانسه می رود . در فرانسه هم با وجود اطبای حاذق جواب رد می شنود .
پس شبی در خواب میبیند که به شهر ری آمده و بعد از زیارت حضرت عبد العظیم علیه السّلام به زیارت امامزاده طاهر که در آن وقت گنبد و حرم و ضریح این چنین نداشت مشرف شده ، و در گوشه ای محزون و غمگین می نشیند . در آن موقع احساس می کند که آقایی با او سخن می گوید :
چرا در این مکان با حال محزون نشسته ای ؟
ظل السلطان می گوید : من کورم ، منتظرم نوکرها بیایند و مرا ببرند .
پس آن شخص دستی به چشم او کشیده و فرمود : چشمت میبیند و دیگر نیاز به کسی نداری ، برخیز و ما را هم فراموش مکن !
در آن وقت قبر امامزاده طاهر علیه السّلام در سردابی بود که هیچ کس به زیارتش مشرف نمی شد . چون ظل السلطان بیدار می شود و مشاهده می کند که به کرامت آن بزرگوار بینایی اش برگشته است ، همان روز از فرانسه به تهران که دار الخلافه بود تلگرام می فرستد و به شهردار و فرماندار تهران رضا قلیخان سراج الملک فرمان می دهد ، فورا مهندس و معمار برده و برای آن حضرت گنبد و حرم و ضریحی فولادین ترتیب دهد .
کرامت 2
هنگامی که ظل السلطان دستور ساخت گنبد و ضریحی برای امامزاده طاهر داد ، در هنگام تخریب بنای قدیمی ، به قبر شریف رسیدند و آن را نبش کردند ، دیدند جسد شریف آن بزرگوار پس از سالها تر و تازه و سالم است ، گویی امروز به خاک سپرده شده است .
قبر شریف تعمیر و حرم ساخته شد و بر صندوق قبر ،ضریح فولادی بزرگی نهاده شد و گنبد کاشی بر آن بنیان گردید .
در فرازی از زیارتنامه آن حضرت می خوانیم :
خداوند پیکر پاک و بدن پاکیزه ات را پس از گذشت قرن های متمادی و سالیان فراوان ممکن است برخی تصور کنند که سالم ماندن جسد مربوط به خاک و هوای آن محل است و کرامتی برای صاحب جسد نیست .
این تصور از حقیقت به دور است ؛ چرا که :
اوّلا ، در همه مواردی که پیکر بنده صالحی پس از صد ها سال ترو تازه پدیدار شده ، در چند متری آن صدها جسد در کمتر از یک سال متلاشی شده و در کمتر از ده سال به پودر مبدل شده است .
ثانیا ، اگر در موردی خاک و یا هوا موثر باشد ، از موضوع بحث ما خارج است . اگر جسدی در یخبندان سیبری ، ترو تازه بماند ، ربطی به کتاب ما ندارد ، ما از جسدی سخن می گوییم که در زیر آفتاب پس از دهها و یا صد ها سال تر و تازه مانده است .
ثالثا ، قرآن کریم به موضوع تغییر نیافتن یک شی ء در طول زمان اشاره می کند و آن را یکی از نشانه های قدرت خود می شمارد ، چنانکه در مورد عزیر که صد سال پس از مردنش خداوند او را زنده کرد تا به او نشان دهد که مردگان را چگونه زنده می کند ، می فرماید :« و انظر الی طعامک و شرابک لم یتسنه ؛ » ( بقره آیه 259 ) « به خوراک و نوشیدنی ات بنگر که دگرگون نشده است . »
خداوند در این آیه شریفه با فاسد نشدن و تغییر نیافتن یک شی ء در مدت صد سال به قدرت خود استشهاد می کند .
رابعا ، نپوسیدن اجساد از کرامات انبیا و اولیا شمرده شده است . در احادیث دیگر سلامت جسد از عنایات پروردگار به جهاد بر جهادگران ، اذن گویان ، دانشمندان ، حاملان قرآن ، جاروب کشان مسجد ، دوستداران اهل علم و دیگر طبقات شایسته اجتماع به شمار آمده است .
تغییر نیافتن اجساد مطهّر رسول اکرم علیه السّلام و ائمه اطهار علیه السّلام جزء عقاید حتمی و مسلم ما می باشد و از برخی احادیث استفاده می شود که جسد هیچ پیامبری نمی پوسد و اینک به دو نمونه از روایات بسنده می کنیم :
1-رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرماید :
«خداوند گوشت های ما را بر زمین حرام کرده ، هرگز زمین چیزی از گوشت ما را نمی خورد . » (بحار الانوار 55:22؛ همان 299:27؛ من لا یحضره الفقیه 121:1 )
2-امام صادق علیه السّلام می فرماید :
«خداوند استخوان های ما را بر زمین و گوشت های ما را بر کرم ها حرام کرده است ، آنها هرگز چیزی از گوشت ما را نمی خورند » (من لا یحضره الفقیه 121:1 )
در حدیث معراج نکات ظریفی از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده که قسمتی از آن با موضوع مورد بحث ارتباط دارد ، و لذا فرازی را در این جا می آوریم :
« برفراز در ششم بهشت نوشته شده :
هر کس بخواهد قبرش وسیع باشد ، مساجد را بنیان نهد . هر کس بخواهد جسدش در قبرش تر و تازه بماند و هرگز نپوسد ، مساجد را با فرش بپوشاند . هر کس بخواهد جایگاهش را در بهشت ببیند در مساجد ماوی گزیند .»
سید بحر العلوم از کتاب زهر الریاض ابن شدقم ، نقل کرده است که او پس از نقل داستان نبش قبر سید مرتضی علم الهدی به دست قضات روم ، و پدیدار شدن پیکر پاکش پس از پانصد سال به صورت ترو تازه ، فرمود : « گفته شده : زمین پیکر صالحان را تغییر نمی دهد »
نتیجه آن است که همه این موارد ، علت تامه سالم ماندن جسد نیستند ، بلکه معدات هستند ، به این معنا که هر یک از این موارد ده گانه مقتضی آن هست که پیکر انسان در قبر نپوسد ، مگر اینکه شخص با اعمال نا شایست خود این اقتضا را از بین ببرد . »
کرامت 3
در سال های آغازین عصر منحوس پهلوی ، زمانی که رضا خان برای پیچیدن نسخه غرب ، دستور العمل اشاعه بی حجابی را به اجرا گذاشته بود ، موجی از اعتراض و خشم از طرف علما و مردم مسلمان به وجود آمد که منجر به سرکوب ، شهادت یا تبعید تنی چند از علمای بزرگ گردید . مرحوم علامه حاج شیخ محمد تقی بافقی رحمه الله از علما و مراجع بزرگواری است که در آن سالها به شهرری تبعید شده و در آنجا زندگی پر برکت خود را سپری می کرد .
مرحوم شیخ در سال های تبعید همواره تحت نظر ماموران شهربانی بود اما این محدودیت ها هیچ گاه نتوانست مردم را از فیوضات و کرامات ایشان محروم کند .
آنچه میخوانید از جمله همین کرامت هاست که توسط مرحوم محمد اسماعیل خادم ایشان نقل شده است او از اهالی ورامین بود که سال های تبعید در خدمت مرحوم شیخ محمد تقی بافقی رحمه الله بود .
مرحوم محمد اسماعیل این ماجرا را بنا به دستور شیخ پس از وفات ایشان نقل کرده است : در مدتی که رحمه الله خدمت آقا بودم، بر حسب یک عادت همیشگی نماز مغرب را در حرم حضرت عبد العظیم حسنی علیه السّلام به جا آوردم ، سپس زیارتی کرده و به منزل باز می گشتم .
یکی از همین شبها ، وقتی از حرم به منزل آمدم ، خدمت آقا رفتم تا اگر کاری دارند برایشان انجام بدهم . ایشان پرسیدند :
محمد اسماعیل کجا بودی ؟
گفتم : آقا ! حرم بودم ، برای نماز و زیارت .
فرمود : وقتی به زیارت می روی آیا امامزاده طاهر علیه السّلام را هم زیارت میکنی یا نه ؟
عرض کردم : بله ، همیشه از جلوی ایوان ، سلامی عرض میکنم و حمد و سوره ای تلاوت می کنم .
فرمود : چرا داخل نمی روی ؟
عرض کردم : آقا ! از جلوی ایوان که مسافتی نیست .
فرمود : این بار برو داخل حرم و امامزاده طاهر علیه السّلام را زیارت کن . یادت نرود هنگام زیارت سلام مرا هم خدمتشان برسان .
شب دیگر ، مطابق معمول به زیارت حضرت عبد العظیم حسنی علیه السّلام رفتم . هنگام مراجعت ، جلوی ایوان امامزاده طاهر علیه السّلام سفارش حاج شیخ به یادم آمد ، کفش هایم را در آوردم و به داخل رفتم . به جز خانمی که در گوشه حرم مشغول نماز بود ، کس دیگری نبود . جلوی ضریح ایستادم و حمد و سوره ای قرائت کردم و زیارت نامه را خواندم . زیارتم که تمام شد . کنار ضریح رفتم و در قلب خود نجوا کردم که : یابن رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم ، حاح شیخ هم سلام می رساند .
به محض آن که این صحبت در قلبم گذشت ، شنیدم صدایی بلند و رسا از داخل ضریح فرمود : و علیک السلام ، و علیک السلام ، و علیک السلام .
این صدا به شدت مرا متوحش کرد . بی اختیار دور ضریح گردیدم .
اما ، از صاحب صدا خبری نبود .
با همان حالت اضطراب از حرم بیرون آمدم . وقتی به منزل رسیدم ، بلافاصله خدمت آقا رفتم . ایشان که مرا دید پرسید : چه شده آقا اسماعیل ؟ چرا رنگ پریده ای ؟ جریان را برای ایشان نقل کردم . تبسّمی کرد و فرمود : یادت باشد همیشه امامزاده طاهر علیه السّلام را در داخل حرم زیارت کن و مطلب را تا من زنده ام به کسی مگو .
کیفیت زیارت امامزاده طاهر علیه السّلام
نسب شریف امامزاده طاهر با هشت واسطه به امام زین العابدین علیه السّلام می رسد ، و سلسله نسب وی ، در صفحات قبل مفصلا بیان شد . مرحوم حاج ملا باقر نوری مازندرانی رحمه الله برای امامزاده طاهر ، زیارتی بیان کرده که بدین شرح است :
بقعه امامزاده طاهر علیه السّلام
بنای بقعه امامزاده طاهر علیه السّلام در زمان ناصر الدین شاه قاجار و مظفر الدین شاه و به دستور ظل السلطان و به سعی رضا قلی خان ، معروف به سراج الملک در سال 1304 ه.ق شروع و تا سال 1320 ه.ق ادامه داشت .
طول و عرض روضه مطهره 6*6 متر تقریبی می باشد که در وسط روضه مقدسه هم ضریحی فولادی بر روی قبر امامزاده به چشم می خورد .
بر دیوار روضه مطهر نقاشی و گچ بری وجود دارد و اشعاری نیز در مدح آن حضرت به چشم می خورد که بعضی از عبارت های آن ناخوانا نبوده لذا از ذکر آن خودداری شده است .
بر بالای روضه منوره ، گنبدی به ارتفاع پانزده متر به چشم می خورد که به دلیل فرسوده شدن کاشی های آن ، آستان حضرت عبد العظیم علیه السّلام به تعمیر آن اقدام نموده است .
زیارتنامه حضرت امامزاده طاهر علیه السّلام
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمن ِالرَّحيم ِ
اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا السَّيِّدُ الطّاهِرُ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا السَّنَدُ الظّاهِرُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا التَّقِیُ الرَّضِیُّ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الْمُتَّقِیُّ الْمَرضِیُّ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الْعابِدُ الصّالِحُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الزّاهِدُ الفاتِحُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا سَليلَ الْاَئِمَّةِ الْمَعصوُمينَ الْهادينَ الْمَهدِيّينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا خَلَفَ الْاَوصِياءِ الْمَرضِيّينَ ، اَشهَدُ اَنَّ لَکَ عِنْدَ اللهِ قَدْراً عَظيماً وَ شَأْناً رَفيعاً لِاَنَّهُ تَعالی اَظْهَرَ جَسَدَکَ الطَّيِّبَ وَ بَدَنَکَ الطّاهِرَ بَعْدَ مُضِیِّ قُروُنٍ مُتَطاوِلَةٍ وَ سِنينَ مُتَکاثِرَةٍ مِنْ حينِ ارْتِحالِکَ اِلي جَوارِ اللهِ لِيُبَيِّنَ قَدْرَکَ وَ مَنْزِلَتَکَ وَ مَنْزِلَةَ ابائِکَ الطّاهِرينَ وَ اَجدادِکَ الْمَعْصُومينَ عَلی مَنِ التَّبَعَکُم مِنْ شيعَتِکُمُ الْمُخْلِصينَ اِرْغاماً لِلْجاحِدينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا سَيِّدی وَ مَوْلایَ يا طاهِرَبْنَ الْاِمامِ زَيْنِ الْعابِدينَ وَ عَلی رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ وَ عَلَی الطّاهِرينَ مِنْ آبائِکَ وَ اَجْدادِکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه .